بـا تـ ــو نیستــم ، بــه خودتــ ـــ نگیــ ــر ، اصلا تـ ــو یکــی نخـــوان ...
دارم بــا خودم زمــزمـه مـی کنـ ــم ، بــا خودم حرفـ ـــ می زنـــم ...
دلگیـ ــرم از آدم هـایـی کـه می آیند و می روند و پشتـ ــــ سرشـ ـان را هــم نگـ ـاه نمی کنند ...
نمی بینند کــه پشتـ ـــ سرشـ ـان بـه جـای کـاسـ ـه ی آبــ ــــ ، اشکـ ـــ ریختـ ـه می شـــود ...
بـه جـای خداحـافظـی ، بغـ ـض می کنند ...!
از تــو دلگیـ ــر نیستـم ، رفتـن حق آدم هـاستــ ـــ !! بــا خودم حرفــ ـــــ می زنــم
نظرات شما عزیزان:
پرنسس
ساعت11:59---3 آبان 1391
خیلی اینو دوس داشتم......
|